ORezaO

ساخت وبلاگ
خبر داری ای استخوانی‌قفس / که جان تو مرغی‌ست نامش نَفَس ؟چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید / دگر ره نگردد به سعی تو صید نگه دار فرصت که عالم دمی‌ست / دَمی پیشِ دانا به از عالَمی‌ست برفتند و هرکس درود آنچه کِشت / نمانَد به جز نام نیکو و زشت چرا دل بر این کاروانگه نهیم ؟ / که یاران برفتند و ما بر رهیم پس از ما همین گل دهد بوستان / نشینند با یکدگر دوستان دل اندر دل‌آرام دنیا مبند / که ننشست با کس که دل ب ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : برفتند,نمانَد,بوستان, نویسنده : orezaoa بازدید : 363 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

نه ابلیس در حق ما طعنه زد / کز اینان نیاید به جز کار بد ؟فغان از بدی‌ها که در نفس ماست / که ترسم شود طعن ابلیس راست کجا سر برآریم ازین عار و ننگ / که با او به صلحیم و با حق به جنگ نظر دوست نادر کند سوی تو / چو در روی دشمن بُوَد روی تو گرت دوست باید کزو برخوری / نباید که فرمان دشمن بری روا دارد از دوست بیگانگی / که دشمن گزیند به هم‌خانگی ندانی که کمتر نهد دوست پای / چو بیند که دشمن بُود در سرای ؟   ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : برآریم,صلحیم,بوستان, نویسنده : orezaoa بازدید : 326 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

از صبا پرس، که ما را همه شب تا دَمِ صبح / بویِ زلفِ تو همان مونسِ جان است که بود

کُشتۀ غمزۀ خود را به زیارت دریاب / زآنکه بیچاره، همان دل‌نگران است که بود

 

( غزلیّات حافظ )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : مونسِ,غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 240 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

کسی روز محشر نگردد خجل / که شب‌ها به درگه برد سوز دلاگر هوشمندی، ز داور بخواه / شب توبه، تقصیر روز گناه هنوز ار سر صلح داری، چه بیم ؟ / در عذرخواهان نبندد کریم کریمی که آوردَت از نیست هست / عجب گر بیفتی، نگیردت دست اگر بنده‌ای، دست حاجت برآر / وگر شرمسار، آب حسرت ببار نریزد خدای آبروی کسی / که ریزد گناه آب چشمش بسی   ( بوستان سعدی ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نریزد,آبروی,بوستان, نویسنده : orezaoa بازدید : 587 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

به فصل خزان در، نبینی درخت / که بی‌برگ ماند ز سرمای سخت ؟برآرد تهی، دست‌های نیاز / ز رحمت نگردد تهیدست باز مپندار از آن در که هرگز نبست / که نومید گردد برآورده دست قضا، خلعتی نامدارش دهد / قَدَر، میوه در آستینش نهد همه طاعت آرند و مسکین نیاز / بیا تا به درگاه مسکین‌نواز چو شاخ برهنه برآریم دست / که بی‌برگ ازین بیش نتوان نشست خداوندگارا، نظر کن به جود / که جرم آمد از بندگان در وجود عزیزی و خواری، ت ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : عزیزی,خواری,خواری,نبیند,بوستان, نویسنده : orezaoa بازدید : 398 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

هر کاو نکاشت مِهر و ز خوبی گُلی نچید / در رهگذارِ باد، نگهبانِ لاله بودبر طرفِ گلشنم گذر افتاد وقتِ صبح / آن دَم که کارِ مرغِ سَحر، آه و ناله بود، دیدیم شعرِ دلکشِ حافظ به مدحِ شاه / یک بیت از این قصیده بِه از صد رساله بود   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : نگه‌داشتن لاله در برابر باد : کنایه از کار بیهوده و بی‌ثمر کردن، زیرا گلبرگ‌های ضعیف و لطیف لاله در برابر باد پرپر می‌شود در بیت سوم : قصیده : ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نکاشت,رهگذارِ,نگهبانِ,غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 342 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

چنین است کردارِ گردنده دهر / گهی نوش یابیم ازو گاه زهر

چه بندی دل اندر سرایِ سپنج / چو دانی که ایدر نمانی مرنج

 

( شاهنامه فردوسی بزرگ )

 

در بیت دوم : سرای سپنج : کنایه از دنیا – ایدر : اینجا، مراد دنیاست 


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : سرایِ,نمانی,شاهنامه,فردوسی, نویسنده : orezaoa بازدید : 281 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

مسلمانان مرا وقتی دلی بود / که با وی گفتمی گر مشکلی بودبه گردابی چو می‌افتادم از غم / به تدبیرش امیدِ ساحلی بود ز من ضایع شد اندر کویِ جانان / چه دامن‌گیر، یارب، منزلی بود هنر بی‌عیبِ حِرمان نیست، لیکن / ز من محروم‌تر، کی سایلی بود ؟ مرا تا عشق، تعلیم سخن کرد / حدیثم نکتۀ هر محفلی بود   ( غزلیّات حافظ )   در بیت سوم : دامن‌گیر : کنایه از گرفتار کننده، صفت است برای منزل – معنی بیت : دلم در کوی معشو ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : تعلیم,حدیثم,محفلی,غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 277 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:46

رفیقی که غایب شد ای نیکنام / دو چیز است ازو بر رفیقان حرام

یکی آنکه مالش به باطل خورند / دوم آنکه نامش به زشتی برند

هر آن کو بَرَد نامِ مردم به عار / تو چشم نکوگویی از وی مدار

که اندر قفای تو گوید همان / که پیش تو گفت از پسِ مردمان

کسی پیش من در جهان عاقل است / که مشغول خود، وز جهان غافل است

 

( بوستان سعدی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : بَرَد,نامِ,مردم,نکوگویی,مدار,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 516 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:07

اگر در جهان از جهان رَسته‌ای‌ست / در از خلق بر خویشتن بسته‌ای‌ست کس از دست جور زبان‌ها نرست / اگر خودنمای است و گر خودپرست به کوشش توان دجله را پیش بست / نشاید زبان بداندیش بست تو روی از پرستیدن حق مپیچ / بهل تا نگیرند خلقت به هیچ چو راضی شد از بنده یزدانِ پاک / گر اینها نگردند راضی چه باک ؟ بداندیش خلق، از حق آگاه نیست / ز غوغای خلقش به حق راه نیست   ( در ادامه سعدی از اینکه هر کاری بکنی مردم پشت ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : پرستیدن,مپیچ,نگیرند,خلقت,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 394 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:07

بُوَد خار و گُل با هم ای هوشمند / چه در بند خاری ؟ تو گل دسته بند کرا زشتخویی بُوَد در سرشت / نبیند ز طاووس جز پای زشت منه عیب خلق ای فرومایه پیش / که چشمت فرو دوزد از عیب خویش چو بد ناپسند آیدت، خود مکن / پس آنگه به همسایه گو خود مکن من ار حق‌شناسم و گر خودنمای / برون با تو دارم، درون با خدای اگر سیرتم خوب و گر مُنکر است / خدایم به سرّ از تو داناتر است تو خاموش اگر من بِهَم یا بدم / که حمّالِ سود ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : سیرتم,مُنکر,خدایم,داناتر,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 277 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:07

یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود / دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود راست چون سوسن و گُل از اثرِ صحبتِ پاک / بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود دل چو از پیرِ خِرد، نَقلِ معانی می‌کرد / عشق می‌گفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز / چه توان کرد که سعیِ من و دل باطل بود بس بگشتم که بپرسم سببِ دردِ فراق / مُفتیِ عقل در این مسئله لایعقل بود   ( غزلیّات حافظ )   این غز ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : راست,سوسن,اثرِ,صحبتِ,زبان,آنچه,غزلیّات,حافظ, نویسنده : orezaoa بازدید : 291 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:07

قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود / ورنه هیچ از دلِ بی‌رحمِ تو تقصیر نبود

آیتی بود عذاب، اندُهِ حافظ بی تو / که برِ هیچ کسش حاجتِ تفسیر نبود

 

( غزلیّات حافظ )

 

در بیت دوم : یعنی آن‌چنان غم و اندوه در من آشکار بود که مانند آیۀ محکم، از تفسیر بی‌نیاز بود


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : آیتی,عذاب,اندُهِ,حافظ,حاجتِ,تفسیر,نبود,غزلیّات,حافظ, نویسنده : orezaoa بازدید : 328 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:07

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بوَد که گوشۀ چشمی به ما کنند ؟ دردم نهفته بِه ز طبیبانِ مدّعی / باشد که از خزانۀ غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ درنمی‌کَشد / هر کس حکایتی به تصوّر چرا کنند ؟ چون حُسنِ عاقبت نه به رندیّ و زاهدی است / آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود / تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند مَی خور که صد گناه، ز اغیار در حجاب / بهتر ز طاعتی ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : گناه,اغیار,حجاب,بهتر,طاعتی,کنند,غزلیّات,حافظ, نویسنده : orezaoa بازدید : 280 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:51

خلاف طریقت بوَد کاولیا / تمنّا کنند از خدا جز خدا

گر از دوست، چشمت بر احسانِ اوست / تو در بندِ خویشی، نه در بندِ دوست

تو را تا دهن باشد از حرص باز / نیاید به گوش دل از غیب باز

حقیقت، سَرایی‌ست آراسته / هوا و هوس، گرد برخاسته

نبینی که جایی که برخاست گَرد / نبیند نظر، گرچه بیناست مرد ؟

 

( بوستان سعدی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : دوست,چشمت,احسانِ,اوست,بندِ,خویشی,بندِ,دوست,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 332 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:51

چرا اهل معنا بدین نگروند / که ابدال در آب و آتش روند ؟

نه طفلی کز آتش ندارد خبر / نگه داردش مادر مهرور ؟

پس آنان که در وجد مستغرقند / شب و روز در عین حفظ حقند

نگه دارد از تاب آتش خلیل / چو تابوت موسی ز غرقاب نیل

چو کودک به دست شناور برست / نترسد، وگر دجله پهناور است

 

( بوستان سعدی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : طفلی,ندارد,داردش,مادر,مهرور,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 275 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:51

ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست / برِ عارفان جز خدا هیچ نیست توان گفتن این با حقایق‌شناس / ولی خرده گیرند اهل قیاس که پس آسمان و زمین چیستند ؟ / بنی آدم و دام و دد کیستند ؟ پسندیده پرسیدی ای هوشمند / بگویم، گر آید جوابت پسند که هامون و دریا و کوه و فلک / پری و آدمیزاد و دیو و ملک همه، هرجه هستند از آن کمترند / که با هستیش نام هستی برند عظیم است پیش تو دریا به موج / بلند است خورشید تابان به اوج ولی اهل ص ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نیست,عارفان,نیست,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 359 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:51

یکی قطره باران ز ابری چکید / خجل شد، چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست، من کیستم ؟ / گر او هست، حقّا که من نیستم چو خود را به چشم حقارت بدید / صدف در کنارش به جان پرورید سپهرش به جایی رسانید کار / که شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندی از آن یافت، کو پست شد / درِ نیستی کوفت، تا هست شد تواضع کند هوشمند گُزین / نهد شاخ پر میوه سر بر زمین   ( بوستان سعدی ) ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : تواضع,هوشمند,گُزین,میوه,زمین,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 530 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:51